اعتراف

بالاخره امروز بغضم ترکید جایی پیدا نکردم که خالیش کنم این شد که پناه آوردم به این جاحداقل اینجا براخوده خودمه کسی دیگه نمیتونه چیزی بگه چرا اینوگفتی چرا اونو گفتی این خوبه این بده....

راستش گاهی آدما بدجور کم میارن منم الان جز اوناهستم یعنی منم آره... اونم از نوع بدجورش

ذهنم شده عینه یه کلافه سر درگم قاطی پاتی

سرنماز سجاده ام میشه خیسه گریه ولی نمیدونم ای همون گریه ای که بایدباشه همونی که ادمو میسازه یا نه یه گریه بیهوده است

موندم به خدا چی بگم ازدست خودم......

بیچاره خدا ،بیچاره خدا از دست ما بنده هاش

خدایا خدایا

میخوام تو...آره تو توباشی جایگزین تمام نداشته های من منه بی مقدار من بی کس من تنها......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد