تولد اندوه


دلگیرم از خموشی تقویم روی میز
از دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که زخم خورده ام از یار خسته ام

با خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حال من مپرس که بسیار خسته ام

تولد........یا تکرار

وحالا

 یکسال دیگر گذشت

و

من

افسرده تر از دیروز

با لبخندی سرد

جواب 

تولدت مبارک ها را دادم............