بین من و تو

دیوارشیشه ای

خود را در باران می شوید

وتو چشمانت را

در غربت من

می گریی

می خندم

دلم

می گیرد

و کلمات در هیاهوی هر دو سوپرپر می شوند

.

.

.

.

به بهونه بارون دیشب که دوباره چشمامو بارونی کرد.......یه شب سرد بارونی!!!!!!!!!!

عیدغدیر

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه 

آرزو می کنم علی نگهدارتون باشه 

خوشبگذره ....... 

****************************

**عید همتون مبارک**

من و خیالت

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد 

وجودم از تمنای تو سرشار است 

هوا آرام 

شب خاموش 

راه آسمانها باز ........

فراموشت نخواهم کرد ای بهترینم.............

چگونه فراموشت کنم تو را , که از خرابه های بی کسی به قصر سپید عشق هدایتم کردی؟ عاشقی بی قرار و یاری باوفابرای خویش ساختی . آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی . و برای اشک های او شانه هایت را ارزانی داشتی. و با صداقت عاشقانه ات دلش را به دست آوردی. چگونه فراموشت کنم تو را , که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم. و تپش قلبت را حس می کردم. و به جستجوی یافتنت به درگاه پروردگارم دعا می کردم , که خدایا پس کی او را خواهم یافت. چگونه فراموشت کنم تو را, که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم. برایم تمامی اسم ها بیگانه شده اند و همه خاطرات مرده اند. دستم را به تو می دهم , قلبم را به تو می دهم , فکرم را نیز به تو می دهم , بازوانم را به تو می بخشم و نگاهم از آن توست و شانه هایم که نپرس . دیگر با من غریبه اند و تمامی لحظات تو را می خواهند و برای عطر نفس هایت دلتنگی می کنند . چگونه فراموشت کنم تو را , که قلم سبزم را به تو هدیه کردم که حتی نوشته هایت همرنگ نوشته هایم باشد. پیشترها سبز را نمیشناختم , بهتر بگویم با سبز رفاقتی نداشتم . سبز را با تو شناختم و دلم می خواهد که با یاد تو همیشه سبز بنویسم . دلت را به من بده , فکرت را به من بده , سرت را روی شانه هایم بگذار . و بگذار عطر کلمات را میان هم قسمت کنیم..........