...

پاییز

را

بی باران

نمی خواهم


من 

حتی

من

را 

بی تو

نمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــخواهم!!!!!!!!!!!!!


آســـــــــــــــــــــــــــمانا ببار ........

...

هر صبح

صبحانه بغض می خورم

دوباره بیدار می شوم

و 

تو در آغوشم نیستی


...

دیروز خواهرم می گفت مرد همسایه مرد!!!


دلم گرفت 


نمی دانست

من

هر شب جرعه ای مرگ میخورم

...

بو بنفشه های زیر پایم.........

باران

باران باشد

تو باشی

یک خیابان بی بی انتها باشد

به دنیا می گویم




خداحافظ!

رهایی

مرا به بند می کشی کزین رهاترم کنی!!!!!!!!!!!

...



آیا می دانی بدست آوردنت




تنها “استثناء” در



خواستن ، توانستن است . . . !!!؟

.

تلخنده ها...

من دیگر یاد گرفته ام که از هیچ لبخندی خیال دوست داشتن به سرم نزند

...

من رفتــــــم . . .

و تو فقط گفتــــــی : برو به ........... !

مدت هــــاست که بی تابم

بی تاب بازگشت و کلام آخـــــر َت

راستــــــــــی ...

" به سلامتـــــــــــ " بود یــــــــا " به جهنــــــــــم " ... ؟!!

...

دیگر نمیگویم گشتم نبود


نگرد نیست؛



صادقانه گشتم...اتفاقا بود


فقط مال من نبود...